فضای کار اشتراکی پل

فضای کار اشتراکی پل محلی برای کار کردن، ارتباط گرفتن و استفاده از تجربیات دیگران است. پل با ایجاد فضایی تخصصی در حوزه دیزاین به رشد و شکوفایی طراحان آزاد کمک میکند.
پل یک نوکارخانه است که به طور مداوم در آن ایدهای تعریف، پرداخت و تکمیل میشود.

پل یک نوکارخانه است که به طور مداوم در آن ایدهای تعریف، پرداخت و تکمیل میشود. این ایدهها عموما در حوزه دیزاین هستند و مبتنی بر شبکه ارتباطی پل توسعه پیدا میکنند تا اینکه افرادی هممساله گرد هم جمع شوند و اینجا تازه اول راه است . . . نقطه وصل اهالی دیزاین @pol_factory در نوکارخانه پل رشد شبکه ارتباطی اهالی صنعت اهمیت ویژه دارد. بازیگرانی که در این حوزه مشغول کار و فعالیت هستند با اتصال به همدیگر، توان خودشان را چندین برابر خواهند کرد. نقطه وصل اهالی دیزاین @pol_factory نوکارخانه پل به دنبال ایجاد بستری است که در آن بازیگران صنعت دیزاین به سمت ایجاد یک زنجیره ارزش پویا رفته و توان اثر بخشی خود را افزایش دهند. نقطه وصل اهالی دیزاین @pol_factory
یوز در مقابل پیروز!

لباس طرفداران تیم ملی فوتبال در جام جهانی 2022 قطر با نام <<پیروز>> روز شنبه (14 ابان) با حضور سید مجید امامی رئیس کارگروه ساماندهی مد لباس و دبیر شورای فرهنگ عمومی و جمعی از مسئولان فرهنگی و اصحاب رسانه در دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی رونمایی شد. به گزارش ایسنا، رییس کارگروه ساماندهی مد و لباس که به مناسبت روز فرهنگ عمومی سخن می گفت، اظهار کرد: در لباس رسمی تیم ملی فوتبال کشور، تصویری از کاراکتر یوز ایرانی و <<پیروز>> (یکی از بچه یوزهای به دنیا امده و در فرایند علمی ) و چیزی که منتسب به ایران باشد، نداشتیم. از این رو، با الزام ستاد فرهنگی رسانه ای جام جهانی به کار گروه مد و لباس این طرح از میان ایده های برگزیده مسابقه <<طرفدار ایرانم>> برای لباس طرفداری تیم ملی انتخاب شد. تصاویر روی این لباس استان های ایران است اما تداعی پوست یوز ایرانی است، همه ایران با هم یک یوز است و دریای خزر و خلیج فارس در این طراحی در بالا و پایین این طرح به چشم می خورد و نمادی است که ما می توانیم حتی با پوشاک هویت ملی خودمان را باز تولید کنیم . برای طراحی این لباس از نمادهای تاریخی نیز استفاده شده است و 6 خط در این لباس نشان دهنده 6 دوره حضور ایران در جام جهانی است.
رمز گشایی جنگ آنلاین پنتاگون علیه ایران

از کلیک بر یک دکمه در آمریکا تا خشونت در خیابان های تهران، آخرین اعتراضات در ایران از بیرون مهندسی و تحریک می شود.ناآرامیهای داخلی در ایران در واکنش به مرگ اخیر مهسا امینی 22 ساله در حالی که در ایستگاه پلیس تهران منتظر بود، اگرچه ریشه در نارضایتیهای مشروع دارد، اما نشانهای از یک جنگ مخفی تحت حمایت غرب است که چندین جبهه را پوشش میدهد. کانالهای یوتیوب مربوطه نیز ویدئوهای کوتاه متعددی را منتشر کردند، به این امید که با محتوای عمومی اشتباه گرفته شوند و در سایر شبکههای اجتماعی بهصورت ویروسی منتشر شوند. که در این مورد محققان نمونه هایی را شناسایی کردند که در آن رسانه ها در جاهای دیگر محتوای دریچه نیوز را در مقالات جاسازی کرده بودند. ارتشی از ربات ها و ترول ها برخی از سازمانهای خبری جعلی مطالب اصلی را منتشر کردند، اما بخش عمدهای از خروجیهای آنها محتوای بازیافتشده از سازمانهای تبلیغاتی تحت حمایت دولت آمریکا مانند رادیو فردا و صدای آمریکا فارسی بود. محققان بیان میکنند که هدف از این تلاشها نامشخص است، اگرچه توضیح واضح آن این است که پنتاگون به دنبال ایجاد نارضایتی ضد دولتی در میان محافظهکاران ایرانی بود، در حالی که فهرستهایی از «افراطگرایان» محلی برای نظارت آنلاین ایجاد میکرد. مخالفت سازمان یافته با این حال، حساب های مرتبط با پنتاگون به شدت از دولت ایران و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انتقاد می کردند. بسیاری از رباتها و ترولهای پنتاگون تلاش کردند کمبود غذا و دارو را به گردن گروه دوم بیندازند که به داعش تشبیه شد و فیلمهایی از اعتراض و غارت سوپرمارکتهای ایرانی را منتشر کردند که زیر آن به زبانهای پشتو، انگلیسی و اردو نوشته شده بود. یکی از حساب های کاربری در تویتر نوشت:<<یکی ایران را به روسیه فروخته و دستور قتل مردمش را صادر کرده >>. دیگری در کنار مردمش یونیفرم رزمی به تن دارد و با تمام توان جلوی استعمار اوکراین توسط روسیه را گرفته است. خشم پراکنده همچنین ابتکارات عبایی و خنجری برای آسیب رساندن به جایگاه ایران در کشورهای همسایه و تضعیف نفوذ منطقه ای آن وجود داشت. به نظر می رسد که بیشتر این کار با گسترش وحشت و هشدار و ایجاد فضای خصمانه برای ایرانیان خارج از کشور بوده است.به عنوان مثال، حسابهایی که مخاطبان را در افغانستان هدف قرار میدهند، ادعا میکردند که پرسنل نیروی قدس به منظور سرکوب مخالفان با طالبان، به عنوان روزنامهنگار به کابل نفوذ میکنند. آنها همچنین مقالههایی را از یک وبسایت مرتبط با ارتش آمریکا منتشر کردند که بر اساس هیچ شواهدی ادعا میکرد که اجسام پناهجویانی که به ایران فرار کرده اند با اعضای مفقود شده به خانواده هایشان بازگردانده می شوند. گروه دیگری از حسابهای پنتاگون بر دخالت ایران در یمن، انتشار مطالبی در شبکههای اجتماعی مهم در انتقاد از دولت عملی به رهبری انصارالله در صنعا، متهم به مسدود کردن عمدی ارسال کمکهای بشردوستانه، عمل به عنوان نماینده بیچون و چرای تهران و حزبالله بود. و بستن کتابفروشی ها، ایستگاه هایرادیویی و سایر مؤسسات فرهنگی.برخی از پستهای آنها ایران را مسئول مرگ غیرنظامیان از طریق مینهای زمینی میدانستند، بر این اساس که ممکن است تهران به آنها کمک کرده باشد. جنگ روانی دیگر روایت جنگ روانی(جنگ روانی) سنتکام ارتباط مستقیمی با اعتراضاتی دارد که ایران را فرا گرفته است. تمرکز خاصی در میان گروهی از ربات ها و ترول ها بر حقوق زنان وجود داشت. ده ها پست فرصت های زنان ایرانی از خارج از کشور را با فرصت های موجود در ایران مقایسه کردند – یکی از میم ها با این موضوع عکس های یک فضانورد با قربانی خشونت ازاری همسر در مقابل اعتراضات عده ای علیه حجاب. با این حال، شواهد روشنی مبنی بر هدایت و حمایت خارجی فراوان است، به ویژه در چهره های علنی جنبش ضد حجاب،همچون مسیح علینژاد ، که برای سالها زنان ایرانی را تشویق میکند تا روسریهای خود را به طور تشریفاتی از محدوده یک انبار امن FBI در نیویورک بسوزانند. سپس تصاویر را به صورت آنلاین منتشر می کند، که در سراسر جهان از طریق رسانه های اجتماعی و رسانه های خبری اصلی پخش شود. جنگ تغییر رژیم با ابزارهای دیگر فعالیت های علی نژاد حجم گسترده ای از پوشش های رسانه ای زودباور را ایجاد کرده است بدون اینکه حتی یک روزنامه نگار یا رسانه ای ان را زیر سوال ببرد که ایا نقش برجسته او در جنبش اعتراضی ظاهرا مردمی و محلی با دخالت خصمانه خارجی مرتبط است یا خیر. این دسته از پست های رسانه های اجتماعی ممکن است در عصر طعمه های کلیکی و اخبار جلعی ویروسی بی ضرر و معتبر به نظر برسند اما وقتی جمع اوری و تجزیه و تحلیل شوند سلاحی قوی و بالقوه خطرناک را تشکیل می دهند که به نظر می رسد یکی از سلاح های بسیار در زرادخانه تغییر رژیم پنتاگون است.
اقدامی خلاقانه و بیسابقه در بیلبوردهای تبلیغاتی تهران

اتفاقی که در این حوزه افتاده است، سابقهای در ایران ندارد و اولین بار است با این گستره از نویسندهها و شاعران اتفاق افتاده است. به نظر من رویکرد بسیار خوبی در معرفی نویسندگان جدی ایران بدون هیچ گونه ضابطه تشکیلاتی سازمانی و تقسیمبندی اهالی قلم به دستههای مختلف خودی و غیرخودی است. اینکه چنین اقدامی در ایام هفته کتاب اتفاق بیفتد و بعد قطع شود؛ هیچ کمکی به ترویج کتاب و کتابخوانی نمیکند، مگر اینکه این فرآیند به شکل گردشی و مستمر ادامه داشته باشد و با خلاقیتهای دیگر در این حوزه همراه شود. در حقیقت کتاب باید بخشی از تبلیغات شهری در کل کشور شود، یعنی مختص تهران نباشد و حداقل در مراکز استانها در طول سال تکرار شود. زیرا داشتن چند تا بیلبورد برای شهرداری کار چندان سختی هم نیست. ورود اهالی قلم به بیلبوردهای تبلیغاتی شهر از این نظر اهمیت دارد که فرایند معرفی کتاب برای مخاطب در کنار تبلیغ دیگر لوازم در طول سال اتفاق بیفتد؛ یعنی کتاب و نویسنده در مرکز توجه و ماجرا باشد. اتفاق بزرگتری که افتاده، این است که برخلاف کمپانیهای کتابی که هربار به شکل سازمانی نویسندگان مورد نظر خود را مطرح میکنند، این بار انتخاب نویسنده سرآمد محور شده است؛ که به نظرم اتفاق ویژه و منحصر به فردی است.
راه رفتن اموختنی است

راه رفتن آموختنی است بررسی میزان تحقق اهداف کمپین مذکور نیازمند آگاهی از اهداف مدنظر متولیان این رویداد و نیز سنجههای مرتبط است. چرا که ارزیابی، جزئی از فرایند منطقی طراحی و اجرای کمپینهای تبلیغاتی بوده و مستلزم انتشار دادههای مرتبط از طرف متولیان مربوطه است. آنچه که در ادامه میخوانید صرفاً نکاتی است که در ارزیابی کلی به ذهن رسیده است. برای دورهای که مفاهیم نت وند (Netizen) و جوامع دیجیتال جایگزین مفاهیمی همچون شهروند (Citizen) و باشگاه مشتریان شدهاند و ما از نسل اول (بازاریابی سنتی) به نسل چهارم (بازاریابی دیجیتال) مهاجرت کردهایم، انتخاب هوشمندانه رسانه برای مدیریت کمپینهای تبلیغاتی اهمیت بیشتری پیدا میکند. قالب رسانه محیطی برای این کمپین نه تنها از حیث اثربخشی که از حیث کارایی نیز محل تامّل است. به نظر میرسد طراحان هر هدفی داشتهاند، مدل ذهنیشان رسمی و سازمانی بوده است. اغلب تصاویر و کلمات استفاده شده همچون «مدافع، حافظ، انقلابی…» تداعی کننده خوانش رسمی از مفهوم بسیج و غفلت از بعد مردمی و غیر حاکمیتی آن است. در متون مرتبط گفته میشود که مخاطب یک تبلیغ باید به چیزی فراتر از تماشای یک اثر هنری، جذابیت و یا سرگرم کننده بودن آن دعوت شود. چیزی که از آن به روح تبلیغ تعبیر میشود و عبارت است از بر انگیختن نوعی کنجکاوی و آگاهی جدید. به دلیل استفاده از تصاویر آشنا در قالب الگویی آشناتر (اگر نگوییم تکراری) این مهمّ هم ابتر مانده است. گسترهی جاذبهها و تکنیکهای مورد استفاده در طراحی تبلیغ آنقدر وسیعاند که اشاره به آنها از حوصلهی این نوشتار خارج است. به نظر میرسد در کمپین مذکور، طراحان در بهرهگیری از این تنوع کمی خسّت به خرج دادهاند. لذا کاهش جذابیت و درگیری (Engagement) مخاطب با کمپین مذکور تا حدودی قابل پیش بینی است. اگر چه هنوز هم این گفته ناپلئون بناپارت که ارزش یک تصویر بیش از هزار کلمه است، معنایش را از دست نداده است اما تکیه بر تصاویر منفرد – حتی اگر جهتگیری ابر قهرمانی داشته باشند- در تضاد با روح جمعی نهفته در مفهومی است که این کمپین ترویج آن را برعهده گرفته است.
پویشی برای پاسداشت خالقان سایهنشین

یکی از ویژگیهای مهم یک مدیر یا سیاستگذار فرهنگی برخورداری از نگاه نو و خلاقانه در طراحی و اجرای پیامهای فرهنگی-اجتماعی است. حتماً میتوان نقدهای متفاوتی در لایههای راهبردی و فرمی، متوجه پویش جدید شهرداری و سازمان زیباسازی تهران دانست، ولی نمیتوان از کنار رویکرد متفاوت و نوآورانه آن بهسادگی گذشت. مدیران فرهنگی (با ربط و بیربط به مأموریت اصلی خود)، به مناسبتهای مختلف حول مفاهیم کتاب و کتابخوانی که میرسند، با خشابگذاری انبوه رسانههای در اختیار، گوشمان را پر میکنند از موضوعاتی چون اهمیت کتاب خواندن، معرفی کتابهای مطلوب، تشویق و تحسین کتابخوانان، آثار خوب مطالعه، بیان وضعیت سرانه مطالعه، شوآف با تعداد و گسترش کتابخانهها و سالنهای مطالعه و قسعلیهذا! حرفهایی که از فرط تکراری و تهی بودن از خلاقیت، تقریباً خوشبینانه نتایجی کمحاصل داشتهاند. در این میان قشری که معمولاً از قلم میافتند خود اهالی قلم هستند که نامشان در هیاهوی پویشهای معرفی کتاب و ترویج مطالعه، در سایه کمتوجهی قرار میگیرد. این نکته از آنجا مهمتر میشود که میبینیم تقریظهای رهبری که بر کتابهای متعددی منتشر شده، علاوه بر تمجید از محتوا و موضوعات مطروحه، حاوی عباراتی قابل توجه مبنی بر قدردانی از نویسندگان و خالقان این آثار است و این، مسألهای است که مدیران فرهنگی باید بیشازپیش به پیام آن توجه کنند. شاید امسال اولین سالی باشد که عموم جامعه، این بزرگداشتها را، صرفاً همایشی و نمایشی و جلسهای نمیبینند و تکریم خالقان این محتوای ارزشمند را در جریان زندگی روزمره خود شاهدند. از طرف دیگر، نویسندگان خوب نیز عمدتاً به دلیل ویژگیهای درونی و ذاتیشان، کمتر به بروز و ظهور شخصیت خود اصرار میورزند ولی با این پویش (صرف نظر از ضعفهای جدی فرمی)، مقام آنها هرچند به صورت ناکافی به عرصه عمومی عرضه و بر ارج آنها نزد متولیان فرهنگی، بیشتر از قبل صحه گذاشته شد؛ امری که به تعامل هرچه بیشتر آنان با سیاستگذاران فرهنگی-اجتماعی در آینده کمک شایانی خواهد کرد. ویژگی جالب توجه دیگر این پویش، برنامهریزی و همراهی جدی یک نهاد تخصصی در حوزه کتاب یعنی حوزه هنری است، که به نظر میرسد مدل این جنس همکاری تخصصی، با تغییرات و تعدیلاتی قابل پیادهسازی در پویشهای فرهنگی-اجتماعی دیگر با موضوعاتی از قبیل آسیبهای اجتماعی و فرهنگسازی در عرصه عمومی باشد که انشاءالله در فرصتهای دیگر، کارشناسان به آن بپردازند.
اغراق در اکران دلزدگی و عدم پذیرش

تبلیغ وقتی موثر و دلنشین است که چند نکته در آن رعایت شود: اغراق قابل قبول ، اکران در جایگاه مناسب خود، تثبیت و حض بصری ماندگار، رعایت اصول حرفه ای، رعایت اصول فرهنگی جامعه و تکرار در حد شیرینی دیدار مجدد که اگر زیادتر از حد شود مانند شکر زیاد نهتنها شیرینی دلنشین با خود به همراه نمی آورد بلکه دلزدگی و انقلابی در دل به وجود می آورد آنچنان که حس بصری قبل از حس چشایی واکنش نشان می دهد و قبل از دریافت خوراک فرمان رد چشیدن و در کل قبول نکردن آن خوراک را به مغز می دهد. اغراق در اکران یک تصویر نیز همینطور است و به عنوان خوراک تصویری، دفعی با خود به همراه دارد که نه تنها پذیرشی نیست بلکه دلزدگی و افکار ضد تبلیغ را با خود به همراه می آورد. البته تعدادی که در سوال به عنوان 1000 یا 50 سازه در یک شهر بیان شده بستگی به وسعت یک شهر دارد که گاهی هزارسازه در یک کلان شهر کافیست یا حکم همان 50 سازه در یک شهرکوچک است. در کل تبلیغ بیش از اندازه هر چند به یاد می ماند اما دلزدگی و رد محتوای حتی برحق و درست را با خود به همراه می آورد. در مورد این شهید بزرگوار به نظر این حقیر اتفاقا چیزی که ایشان را محبوب قلب مردم کرد دوری از فضای تبلیغی و هرگونه خود نمایی و تجمل در زمان حیات ایشان بود و در میدان عمل کار و کار و تلاش برای رضای خداوند و خلق او بود. در مواردی این چنین باید اینگونه بود که رسانه تو قلب مردم باشد، نه هرگونه رسانه با هر عظمت و تکراری. این است که ایشان تبدیل به یک اسطوره ماندگار می شود اگر ما بگذاریم.