سیمرغ از قفس پرید؟!

مجموعه جشنوارههای فجر که هر ساله در حوزه های مختلف فرهنگی، هنری و ادبی برگزار میشود یکی از مهمترین رویدادهای این روزها به شمار میرود و حتی دست کم حوزه فیلم وسینمای آن را میتوان تاثیرگذارترین رویداد فرهنگی و هنری کشور به شمار آورد که توجه بسیاری از مردم سینما دوست و هنرمندان را به سوی خود جلب میکند از این رو توجه به جنبههای مختلف برگزاری این جشنواره از هویت بصری گرفته تا تشریفات و محل برگزاری و غیره دارای اهمیت فراوان است؛ و مورد توجه کنشگران حوزه فرهنگ و هنر می باشد، از این رو به بهانه رونمایی از پوستر چهلمین دوره جشنواره فیلم فجر گریزی به نقد پوستر جشنواره و سیر هویت بصری آن میزنیم. در نگاه اول که پوستر را مشاهده میکنیم، گمان میکنیم که پوستر ناقص است یا بریده شده است، اولین موضوعی که پوستر را به حاشیه میبرد و آن را از رسالت اصلی آن یعنی اطلاع رسانی خلع میکند، فرمهای بصری است که گویابخشی از سیمرغ جشنواره میباشد. این فرم ها با ریتم جریان یابنده و متناوب چشم مخاطب را به سمت خارج کادر و جایی که فرمها قطع شده اند هدایت میکند. دومین مسئله عدد 40 است که پیدا کردن آن یک چشم ورزیده میخواهد، حتی اگر از اینکه چرا از فرم عربی عدد 40 استفاده شده است بگذریم، فرم عدد 40 که طراح تلاش داشته آن را با فرم خود سیمرغ پدیدار کند، به چند دلیل قابل شناسایی نیست: اول اینکه در رعایت فواصل و مجاورت فرمها برای ایجاد تمایز و کنتراست فرمی دقت کافی صورت نگرفته است؛ دوم اینکه عدد 4 با فضای مثبت نمایش داده شده است و عدد 0 با فضای منفی، از این جهت چشم ما قادر نیست که این دو واحد فرم را به عنوان یک فرم بزرگتر تحت قالب عدد چهل شناسایی کند و به اصطلاح، چشم قادر به بستن فرم نیست (closure) و البته تراکم فرمی در ناحیه میانی پوستر نیز به مسئله عدم شناسایی عدد 40 دامن زده است در غیر اینصورت استفاده از فرمهای مثبت و منفی به عنوان یکی از تکنیکهای رایج مورد استفاده طراحان است.
پُستر، آینه هر رویداد

یک روز مانده به شروع جشنواره فیلم فجر پُستر جشنواره چهلم منتشر شد، تیتر خبر را که بر نمایشگر موبایلم دیدم بیدرنگ صفحه مربوطه را باز کردم و با خود میگفتم باید با یک شاهکار گرافیکی مواجه باشیم. به هرحال چهلمین سال برگزاری است. قاعدتا برگزار کنندگان تمام توان خود را برای هرچه باشکوهتر برگزار کردن چنین رویدادی به کار بستهاند. عدد چهل هم که با خود و در خود حامل معانی زیادی است. مثلا پختگی یکی از آن معانی است. با خودم گفتم احتمالا پُستر جشنواره توسط یک جوان طراحی نشده است. خودم را گذاشتم جای مدیر. جوان است و جوانی کردن، جوان است و ساختار شکن، جوان است و… که شاید برای جشنواره “چهلم” انتخاب خوبی نباشد. احتمالا مدیران جشنواره سفارش را به یک طراح باتجربه داده اند تا تمامی هنر خود را خرج کند و پُستری بسازد همسنگ نام و قدمت جشنواره… احتمالا برای مخاطب نسبتا مطلع از جریان طراحی گرافیک ایران هم این گونه است، چگونه؟ این گونه است که پُستر هر رویداد، محصول، کمپین یا فعالیت فرهنگی بخشی یا تمامی آن فعالیت را آیینگی میکند و میشود از زمان انتشار، نوع انتشار و از همه مهمتر کیفیت اثر منتشر شده به فرایندهای مدیریتی و روح حاکم بر آن فعالیت پی برد. مهم نیست در پشت پرده چه گذشته است، مثلا مدیر هنری جشنواره قهر کرده است یا نه، یا قرار بوده کسی طرحی را برساند و نرسانده یا هرآنچه که مربوط به پشت پرده است، مهم نیست واقعا. مهم این است در ماههای گذشته که مسؤلان در حال آماده سازی برگزاری جشن شده بودند فرایند سفارش و نظارت بر روند ماجرا را چگونه مدیریت کردهاند، آقای مسعود نقاش زاده – کارگردان فیلم دوست داشتنی «کودک و فرشته» – دبیر جشنواره چهلم در مصاحبهای گفته است که در مدت زمانی کمتر از سه ماه سکان دبیری جشنواره را به دست گرفته است. حتی دانستن این که زمان کم بوده و خیلی از کارها روی زمین مانده است هم مهم نیست. مهم نیست چون پُستر همه آنچه گفته شد و نگفته مانده است را آیینگی میکند. آنچه در این پُستر به وضوح قابل مشاهده است شتابزدگی، عدم شفافیت، فرایند غلط مدیریت هنری، خام دستی، سهل گیری، عدم درک اهمیت و جایگاه موضوع و مسائلی از این دست است. حتی ترکیب بندی محافظه کارانه پستر هم نمیتواند چیزی را پنهان کند. حتی آبی و طلایی پستر هم نمیتواند مخاطب آگاه را اغوا کند. حتی آن عدد چهار غیر فارسی و نقطه پنهان در فرم نقش و نگار دم ققنوس هم هیچ کشف همراه با لذتی را به همراه ندارد. به هرحال چهلمین سال برگزاری مهمترین جشنواره سینمایی کشور به گونهای غمناک و ناشکوه در پستر برگزار شده است. اما دلخوشانه امیدوارم خود جشنواره آنچه نباشد که پُسترش مینمایاند.
حضور ناکامل شهدا در اتاق فرماندهی

حضور ناکامل شهدا در اتاق فرماندهی تصویر دسته جمعی فرماندهان دفاع مقدس که از فرط رفاقت و صمیمیت مانند جوانان دبیرستانی، بدون هیچ ادا و دیسیپلینی کنار هم ایستاده اند، برای کسانی که با تصاویر دفاع مقدس مانوس هستند بسیار آشناست. گویی این عکس اصلا در یک اتمسفر نظامی گرفته نشده. همه خودشان هستند و در “مکان” حضوری منسجم و پرحس دارند. اول اسفند 1400 بیلبورد میدان ولیعصر (عج) با مضمون فرماندهان شهید لشکر 27 محمد رسول الله رونمایی شد. تصویری مدیوم شات از فرماندهان شهید و در تلاش برای باز آفرینی عکس های یادگاری دفاع مقدس. تکنیک اثر، نقاشی دیجیتال روی تصاویر بریده شده و “کنار هم قرار گرفته” شهدای لشکر محمد(ص) است. پیکرها در اتاقی شبیه به مکان های ساده و بی آلایش جبهه (مانند پادگان دو کوهه) قرار دارند. چند تابلوی روی دیوار به ما این را می رساند که اینجا متعلق به لشکر محمد رسول الله است. این اطلاعات نوشتاری برای مخاطب عام کافی نیست. کار بدون هیچ شعار و تگ لاین منسجمی و واضحی اکران شده است. پیکره های شهدا بی نسبت و ربط به یکدیگر و بدون هیچ کنش و واکنش حسی منسجمی نسبت به یکدیگر، در کنار هم گذاشته شده اند. می توان گفت تقریباً “ترکیب بندی” ای اتفاق نیافته است. اگر ترکیب بندی را امری برای متعادل کردن تمام عناصر یک تصویر برای انتقال یک حس منسجم بدانیم در اینجا ما فقط شاهد اجرای مرحله اول هستیم:جانمایی صرف. تصویر از این جلوتر نرفته است. دلایل این امر البته برای کسانی که آثار اینچنینی تولید کرده اند روشن است؛ عدم وجود منابع تصویری کامل برای مطالعه دقیق چهره شهدا در کنار ماهیت فورس پروژه ها و نگاه حداقلی و رسانه ای به چنین آثاری مسیر پروژه را تقریبا در همین ریل فعلی قرار میدهد. این اتفاق را در دیگر آثار جبهه انقلاب هم کم و بیش شاهدیم. به دیوارنگاره برگردیم و اینبار به دروازه های حس؛ به چهره ها. یکی گرفته و مغموم، یکی جدی، یکی خندان. گویی هر کس در حال و فضایی دیگر است و “اینجا” نیست. همه اما به ما می نگرند. انگار چیزی این جمع را ناراحت کرده یا واقعه ای جدی در حال رخ دادن است. در میان فضای سنگین قالب چهره ها اما ریزلبخندها و تبسم هایی هم در برخی صورت ها دیده می شود. شبیه جوانان شوخ طبعی که هنگام وقوع امری جدی نمی توانند جلوی خنده خود را بگیرند. این “وضعیت ناهمگون حسی” نتیجه جبری چنین همنشینی بی دقتی است. کنار هم گذاری بی دقتی که بدون توجه به بازتولید حس هر یک از کاراکترها به عنوان یک انسان مستقل و صاحب ویژگی های حسی خاص خود و بدون ایجاد “حس حضور” در موقعیت و مکان اینجایی تابلو، صورت گرفته است. پینوشت: نمیدانم این اتفاق قرار است برای دیگر لشکرهای حاضر در جنگ هم بیافتد یا فقط به لشکرهای تهران محدود می شود. از آنجا که بیلبورد میدان ولیعصر (عج) در سیر تطور و رشد خود تبدیل به مدیایی ملی و حتی منطقه ای شده است، نگاه بومی و رپرتاژی به یک نهاد می تواند جایگاه آن را متزلزل کند.
حراج میراث

عصر دیروز در حالی که هنوز یک هفته بیشتر از نصب دیوارنگاره روز پدر و ایده ی (بوسه بر دست پدر) نمیگذرد طی یک مراسم دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) تعویض میشود، با یک تصویر از فرماندهان لشکر محمد رسول الله (ص) همراه این توضیحات : عطر دلانگیز شهادت و ایثار در فضای این لشکر به مشام میرسد. چهلمین سالگرد تشکیل لشکر دشمن شکن محمد رسول الله(ص) خجسته باد. آنچه که از تصویر برداشت میشود در یک کلمه بلاتکلیفی است! یک عکس دسته جمعی که حتی فیگورها و چهره ها هیچ نسبتی با هم ندارند و همه فرماندهان به مخاطب نگاه می کنند، گویا از چیزی ناراحت اند. این موضوع حتی در تکنیک هم خودش را کاملا نشان می دهد، آنجا که آفتابی روی صورت شهید همت افتاده است و زاویه اش با آفتاب روی صورت شهید متوسلیان متفاوت است و صورت باقی فرماندهان که اصلا آفتابی به آن ها نتابیده. و عجیب تر اینکه شعار و تیتر دیوارنگاره بر روی خود اثر وجود ندارد! و مخاطب باید از حس ششم خود استفاده کند و باید به صورت خودجوش حدس بزند که این شهدا برای چه موضوع و مناسبتی روی بیلبورد تصویر شده اند. اما موضوع اصلی چیز دیگریست در مقاله ی (پروپوگاندای بصری در میدان) که توسط دو ایران شناس نوشته شده است، در قسمتی اشاره به این موضوع می شود که دیوارنگاره میدان ولیعصر(عج) با هوشمندی و استفاده از پروپاگاندای نرم و پیغام های چند لایه توانسته با مخاطب خود ارتباط بیشتری بگیرد، و چندین قدم از تبلیغات سنتی و پروپاگاندای سخت فاصله بگیرد که همین موضوع باعث شده است در سطح ملی و حتی فرا ملی تبدیل به یک رسانه مهم و تاثیر گذار شود. حالا سوال اصلی این است که چرا باید این مهم با آثاری مانند دیوانگاره اخیر از بین بروند؟ و اینکه سنجهای که با آن بتوان میزان موفقیت یک طرح و اثر آن در مخاطب را سنجید واقعا چیست؟ چند درصد از کسانی که این دیوارنگاره را می بینند متوجه موضوع می شوند و چند درصد احساس مثبتی از آن دریافت می کنند؟ همه این ها در حالی است که دیوارنگاره قبلی (با اشکالاتی که در ایده و شعار داشت) با استقبال عجیب مخاطبان مواجه شد، کاری که به معنای واقعی کلمه مخاطب عام را در بر میگرفت و احساس مثبتی در مخاطب ایجاد می کرد، دقیقا چند روز بعد با یک اثر مواجه می شویم که مشخص نیست که خطاب آن به چه کسی است! و چرا اینقدر واضح و مستقیم و بدون هیچ لطافتی این پیغام به سمت مخاطب شلیک شده است! چرا مجموعه ای که به ظرافت در انتخاب پیام و دقت در نحوه بیان مشهور است باید چنین اشتباه فاحشی را مرتکب شود و اینقدر راحت از میراث ارزشمند خود عبور کند و آن را به حراج بگذارد؟ دیوارنگاره میدان ولیعصر (عج) بیش از هر چیزی از نداشتن استراتژی تبلیغاتی رنج می برد و در بسیاری از آثار ما شاهد یک وحدت پیامی و راهبردی نیستیم. برای مثال در روز وفات حضرت ام البنین (ع) اشاره ای در سوتیتر به این مناسبت می کنیم و از آن سو دو سال است که در روز میلاد حضرت امیر المومنین (ع) هیچ اشاره یا تبریکی، ضمیمه کار نکردیم! برای مثال دو روز مانده به میلاد حضرت زهرا (س) دیوارنگاره یمن بالا می رود و دو هفته بالا میماند و از آن طرف دیوارنگاره (بوسه بر دست پدر ) بعد از شش روز عوض می شود. این مشخص نبودن استراتژی تبلیغاتی بیشتر از آن که مخاطب را گیج و سردرگم کند باعث خواهد شد تا پیام های درست و دقیق هم، برچسب های دیگری را با خود حمل کنند و به مقصود اصلی خود نرسند.